[مقتول،یک سایه بود]♦️♦️♦️♦️
(پارت3)
صدا از پشت سر بود. سریع برگشتم ولی باز هم کسی را ندیدم. دیگر حوصله ی بازی کردن نداشتم. کاری دارم که باید همین امشب به پایان برسانمش. سیگاری از جیبم در آوردم. مقداری پودر ظلمت شکن که با نمک بحر المیت مخلوط شده است در آن ریختم و آتش زدم. دودش را به ریه هایم فرو بردم و به آرامی بیرون دادم. این ترکیب دودی تولید میکند که مکان هر سایهای را لو میدهد.
دود سیگار به پشت سرم هدایت شد، اسلحه ام را بیرون آوردم و به دنبال دود حرکت کردم. ناگهان دود ناپدید شد اسلحه ام را نشانه گرفتم و...
نویسنده:ICU
#داستانک #سایه #نور #مهتاب #قاتل #مقتول
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
صدا از پشت سر بود. سریع برگشتم ولی باز هم کسی را ندیدم. دیگر حوصله ی بازی کردن نداشتم. کاری دارم که باید همین امشب به پایان برسانمش. سیگاری از جیبم در آوردم. مقداری پودر ظلمت شکن که با نمک بحر المیت مخلوط شده است در آن ریختم و آتش زدم. دودش را به ریه هایم فرو بردم و به آرامی بیرون دادم. این ترکیب دودی تولید میکند که مکان هر سایهای را لو میدهد.
دود سیگار به پشت سرم هدایت شد، اسلحه ام را بیرون آوردم و به دنبال دود حرکت کردم. ناگهان دود ناپدید شد اسلحه ام را نشانه گرفتم و...
نویسنده:ICU
#داستانک #سایه #نور #مهتاب #قاتل #مقتول
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۱.۰k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.